غزل شمارهٔ 185
1. آن پریگویند شب خندید بر فریاد ما
2. ای فراموشی تو شاید داده باشی!یاد ما
3. بسکه در پروازگرد جستجوها ریختیم
4. گشت زیر بال پنهان خانهٔ صیاد ما
5. جانکنیها در قفای آرزو پر میفشاند
6. با شرار تیشه رفت از بیستون فرهاد ما
7. ازعدم ناجستهکرکردهستگوش عالمی
8. شور نشنیدن صدای بیضهٔ فولاد ما
9. چشمباید بست وگلگشت حضورشرمکرد
10. غنچه میخندد بهار عالم ایجاد ما
11. شمعسان عمریست احرامگدازی بستهایم
12. نیست درپهلو به غیر از پهلوی مازاد ما
13. خجلت تصویر عنقا تاکجا بایدکشید
14. با صدفگمگشت رنگ خامهٔ بهزاد ما
15. نقش پا در هیچ صورت پایهٔ عزت ندید
16. سایه هم خشت هوسکم چید بربنیاد ما
17. باهمهکثرت شماری غیر وحدت باطلست
18. یک یک آمد بر زبان از صدهزار اعداد ما
19. هیچکس برشمع درآتش زدن رحمی نکرد
20. از ازل بر حال ما میگرید استعداد ما
21. پاس اسرار محبت داشتن آسان نبود
22. گنج ویرانکرد بیدل خانهٔ آباد ما
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده