بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1988

1. از خیالت وحشت‌اندوز دل بی‌کینه‌ام

2. عکس را سیلاب داند خانهٔ آیینه‌ام

3. بس که شد آیینه‌ام صاف از کدورت‌های وهم

4. راز دل تمثال می‌بندد برون سینه‌ام

5. کاوش از نظمم گهرهای معانی می‌کشد

6. ناخن دخل است مفتاح درگنجینه‌ام

7. طفل اشکم‌، سر خط آزادی‌ام بیطاقتی است

8. فارغ از خوف و رجای شنبه و آدینه‌ام

9. حیرت احکام تقویم خیالم خواندنی است

10. تا مژه‌واری ورق گردانده‌ام پاربنه‌ام

11. در خراش آرزویم بس که ناخن‌ها شکست

12. آشیان جغد باید کرد سیر از سینه‌ام

13. تیغ چوبین را به جنگ شعله رفتن صرفه نیست

14. دل بپرداز ای ستمگر از غبار کینه‌ام

15. قابل برق تجلی نیست جز خاشاک من

16. حسن هر جا جلوه‌پرداز است من آیینه‌ام

17. تا کجا از خود برآیم جوهر سعیم گداخت

18. بر هوا بسته است تشویش نفسها زینه‌ام

19. بیدل از افسردگیها جسمم آخر بخیه ریخت

20. ابر نیسانی برآمد خرقهٔ پشمینه‌ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لب از ترشح می پاک کن برای خدا
* که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
شعر کامل
حافظ
* چنان با تار زلف بسته دل پیوند الفت را
* که نتوان یک سر مویش ز یکدیگر جدا کردن
شعر کامل
فروغی بسطامی
* کمال است در نفس انسان سخن
* تو خود را به گفتار ناقص مکن
شعر کامل
سعدی