غزل شمارهٔ 1989
1. اشک شمعی بود یک عمر آبیار دانهام
2. سوختن خرمن کنید از حاصل پروانهام
3. تیرهبختی فرش من آشفتگی اسباب من
4. حلقهٔ زلف سیاه کیست یارب خانهام
5. خرمن بیحاصلان را برق حاصل میشود
6. سیل هم از بیکسی گنجیست در وبرانهام
7. ذوق چتر شاهی و بال هما منظورکیست؟
8. کم نگردد سایهٔ مو از سر دیوانهام
9. رفتهام عمریست زین گلشن به یاد جلوهای
10. گوش نه بر بوی گل تا بشنوی افسانهام
11. در زراعتگاه چرخ مجمری همچون سپند
12. برگ دود آرد برون گر سبز گردد دانهام
13. روزگاری شد که چون چشم ندامت پیشگان
14. بادهها ازگردش خود میکشد پیمانهام
15. سیل را تا بحر ساز محملی در کار نیست
16. میبرد شوقت به دوش لغزش مستانهام
17. قبله خوانم یا پیمبر یا خدا یا کعبه است
18. اصطلاح عشق بسیار است و من دیوانهام
19. عمرها شد دست من دامان زلفی میکشد
20. جای آن دارد که از انگشت روید شانهام
21. شوخیاش از طرز پروازم تماشا کردنیست
22. شمع رنگ بسته در بال و پر پروانهام
23. چون حباب از نشئهٔ سودای تحقیقم مپرس
24. بسکه میبالم به خود پر میشود پیمانهام
25. عافیتها در نظر دارم ز وضع نیستی
26. چشم بر هم بسته واکردهست راه خانهام
27. چون نفس بیدل کلید آرزوها داشتم
28. قفل وسواس دل آخر کرد بیدندانهام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده