غزل شمارهٔ 1991
1. تا دچار نازکرد آن نرگس مستانهام
2. شوق جوشی زد که من پنداشتم میخانهام
3. نشئهٔ از خود ربای محرم وبیگانهام
4. گردش رنگم، به دست بیخودی پیمانهام
5. حیرتی دارم ز اسباب جهان در کار و بس
6. نقش دیوارست چون آیینه رخت خانهام
7. ظرف و مظروف اعتبار عالم تحقیق نیست
8. وهم میگوید که او گنج است و من ویرانهام
9. آتش هستی فسردم آرزو آبی نخورد
10. خاک کرد آخر هوای بازی طفلانهام
11. مویکافوریست نومیدیکه شمع عمر را
12. صبح شد داغ نظر خاکستر پروانهام
13. هستی موهوم نیرنگ خیالی بیش نیست
14. در نظر خوابم ولی درگوشها افسانهام
15. عمرها شد در بیابان جنون دارم وطن
16. روشنست از چشم آهو روزن کاشانهام
17. ای نسیم ازکوی جانان میرسی آهسته باش
18. همرهت بوس بهاری هست و من دیوانهام
19. شوخی نشو و نما از موج گوهر بردهاند
20. در غبار نادمیدن ریشه دارد دانهام
21. موی مجنونم مپرس از طالع ناساز من
22. میزند گردون به سر چنگ ملامت شانهام
23. نالهها از شرم مطلب داغ دل گردید و سوخت
24. درد شد از سرنگونی نشئه در پیمانهام
25. شوق اگر باقیست، هجران جز فسون وصل نیست
26. شمعها در پرده میسوزم، دل پروانهام
27. صید شوق بسملم بیدل نمیدانم که باز
28. خنجر و پیکان ناز کیست آب و دانهام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده