غزل شمارهٔ 1992
1. شور آفاق است جوشی از دل دیوانهام
2. چون گهر در موج دریا ربشه دارد دانهام
3. تا نگه بر خویش جنبد رنگ گرداندهست حسن
4. نیست بیرون وحشت شمع از پر پروانهام
5. شوخی نظمم صلای الفت آفاق داشت
6. عالمی شد آشنا از معنی بیگانهام
7. یک جهان حسرت لب از چاک دلم واکرده است
8. غیر الفت کیست تا فهمد زبان شانهام
9. گردبادم غافل از کیفیت حالم مباش
10. یادی از ساغرکشان مشرب دیوانهام
11. بلبل من اینقدر حسرت نوای درد کیست
12. پردههای گوش در خون میکشد افسانهام
13. خاک من انگیخت در راهت غبار اما چه سود
14. شرم خواهد آب کرد از وضع گستاخانهام
15. رنگ بنیادم نظرگاه دو عالم آفت است
16. سیل پروردهست اگر خاکیست در ویرانهام
17. کلفت دل هیچ جا آغوش الفت وانکرد
18. از دو عالم برد بیرون تنگی این خانهام
19. بر دماغم نشئهٔ مینای خودداری مبند
20. میدمد لغزش چو اشک از شیوهٔ مستانهام
21. قامتی خمکردهام، از ضعف آهی میکشم
22. یعنی از حسرت متاعی با کمان همخانهام
23. گردش رنگی در انجام نفس پر میزند
24. برده است از هوش چشمکهای این پیمانهام
25. آن قیامت مزرعم بیدل که چون ریگ روان
26. صد بیابان میدود از ربشه آن سو دانهام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده