غزل شمارهٔ 213
1. هم آبله هم چشم پر آب است دل ما
2. پیمانهٔ صد رنگ شراب است دل ما
3. غافل نتوان بود ازین منتخب راز
4. هشدارکه یک نقطهکتاب است دل ما
5. باغیکه بهارش همه سنگ است دل اوست
6. دشتیکه غبارش همه آب است دل ما
7. ما خاک ز جا بردهٔ سیلاب جنونیم
8. سرمایهٔ صدخانه خراب است دل ما
9. پیراهن ما کسوت عریانی دریاست
10. یک پرده تنکتر ز حباب است دل ما
11. در بزموصالتکه حیا جام بهدست است
12. گر آب شود بادهٔ ناب است دل ما
13. منظوربتان هرکهشود حسرتش از ماست
14. یار آینه میبیند وآب است دل ما
15. تا آینه باقیست همانعکس جمال است
16. ای یأس خروشیکه نقاب است دل ما
17. تا چشمگشودیم به خویش آینه دیدیم
18. دریابکه تعبیر چه خواب است دل ما
19. ای آه اثر باخته آتش نفسی چند
20. خون شوکه زدست توکباب است دل ما
21. یارب نکشد خجلت محرومی دیدار
22. عمریستکه آیینه خطاب است دل ما
23. آیینه همان چشمهٔ توفان خیالیست
24. بیدل چه توانکرد سراب است دل ما
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده