بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2144

1. فسرده در غبار دهر چون آیینه زنگارم

2. به خواب دیده اکنون سایه پیداکرد دیوارم

3. چوکوهم بسکه افکنده‌ست از پا سرگرانبها

4. به سعی غیر محتاجم همه‌گر ناله بردارم

5. درین‌گلزار عبرت گوشهٔ امنی نمی‌باشد

6. چو شبنم‌ کاش بخشد چشم تر یک آشیان وارم

7. ندانم شعلهٔ جواله‌ام یا بال طاووسم

8. محبت در قفس دارد به چندین رنگ ز نارم

9. به این رنگی‌که چون‌ گل در نظر دارد بهار من

10. به گرد خویش گردانده‌ست یاد او چه‌مقدارم

11. تپش آوارهٔ دست خیال‌کیستم یارب

12. که همچون سبحه مرکز می‌دود بر خط پرگارم

13. به طوف‌کعبه و دیرم مدان بی‌مصلحت سیرم

14. هلاک منت غیرم مباد افتد به خودکارم

15. سپید من به خاکستر نشست ازسعی بیتابی

16. رسید آخر زگرد وحشت خود سر به دیوارم

17. چه مقدار انجمن پرداز خجلت بایدم بودن

18. که عالم خانهٔ آیینه است و من نفس دارم

19. صدای شیشه‌ام آخر یکی صد کرد خاموشی

20. ز قلقل باز ماندم بیدماغی زد به کهسارم

21. بهم آورده بودم در غبار نیستی چشمی

22. به رنگ نقش پا آخر به پا کردند بیدارم

23. به رنگی درگشاد عقدهٔ دل خون شدم بیدل

24. که دندان در جگرگم‌گشت همچون دانهٔ نارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در باغ بنفشه را شرف زان افزود
* کو حلقه به گوش زلف تو خواهد بود
شعر کامل
خاقانی
* منه بر دل زار بار جهان را
* سبک ساز بر شاخ گل آشیان را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ساختم با آتش دل لاله زاری شد مرا
* سوختم خار تعلق نوبهاری شد مرا
شعر کامل
رهی معیری