بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2331

1. در جگر صد رنگ توفان ‌کرده‌ایم

2. تا سرشکی نذر مژگان کرده‌ایم

3. حیرت از طاووس ‌ما پر می‌زند

4. وحشتی را نرگسستان کرده‌ایم

5. اخگر ما پردهٔ خاکسترست

6. بیضهٔ قمری نمایان کرده‌ایم

7. تا نفس بر خود تپید آیینه نیست

8. چون حباب این جلوه سامان کرده‌ایم

9. شبنم ما جیب خجلت می‌درد

10. یک عرق آیینه عریان کرده‌ایم

11. ناله حسرتخانهٔ دیدار اوست

12. در نفس آیینه پنهان کرده‌ایم

13. عشق از محرومی ما داغ شد

14. بی‌جنون سیر بیابان کرده‌ایم

15. دست بر هم سودنی داریم و بس

16. خدمت طبع پشیمان کرده‌ایم

17. ما و شمع‌ کشته نتوان فرق‌ کرد

18. اینقدر سر در گریبان کرده‌ایم

19. ماتم فرصت ز حیرت روشن است

20. جای مو مژگان پریشان کرده‌ایم

21. ای توانایی به زور خود مناز

22. ما ضعیفان آنچه نتوان کرده‌ایم

23. از هجوم اشک ما بیدل مپرس

24. یار می‌آید چراغان کرده‌ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرجست و بس
* جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش
شعر کامل
سعدی
* به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
* که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
شعر کامل
حافظ
* آه اگر عشوه گری‌های زلیخا سازد
* غافل از حسرت یعقوب مه کنعان را
شعر کامل
هاتف اصفهانی