غزل شمارهٔ 2562
1. فلک چه نقشکشد صرف بند و بست جبین
2. مگرزمین فکند طرحی ازنشست جبین
3. به سجده نیز ز بار قبول نومیدیم
4. زمین معبد ما بود پشت دست جبین
5. نگین عبرتی از سرنوشت هیچ مپرس
6. دمیدهگیر خطی چند از شکست جبین
7. ز صد هزار جنون و فنون نخواهی یافت
8. به غیر سجدهٔ عجز از بلند و پست جبین
9. به پیش خلق دنی عرض احتیاج مبر
10. به خاک جرعه نریزد قدح پرست جبین
11. بلند و پست جهان زیردست همواریست
12. ز عضوهاست سرافرازتر نشست جبین
13. به هیچ سوز حیا گرم ننگری بیدل
14. عرق اگر دهد آیینهات بهدست جبین
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده