بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2636

1. به غبار عالم جستجو ز چه یاس خسته نشسته‌ای

2. که به پیش پای تو یکدل است و هزار شیشه شکسته‌ای

3. نبری ز خیال کسان حسد نکنی تخیل ظلم و کد

4. که ز دستهای دعای بد به‌کمین تیغ دو دسته‌ای

5. سر وبرگ عشرت صد چمن به حضور غنچه نمی‌رسد

6. تو بهار رونق خلد شو ز همان دلی‌که نخسته‌ای

7. به حضور بارگهٔ ادب ستم است دمزدن از طلب

8. تک و تازگرد نفس مبر به دری‌که آینه بسته‌ای

9. زگل تعلق این چمن به‌کجاست لالهٔ‌گوش من

10. چو سحر به دام و قفس متن نفسی و از همه رسته‌ای

11. ز فضولی هوس بقا شده‌ای به عبرتی آشنا

12. مژه‌گر رسد به خم حیا چو خیال ز آینه جسته‌ای

13. نه قوی است مجمع طاقتت نه حواس رابطه جرأتت

14. به کف تو وهم ازین چمن گل چیده داری و دسته‌ای

15. نفس از کشاکش مدح و ذم چقدر برآردت از عدم

16. به تأمل از چه گره خوری که چو رشتهٔ بگسسته‌ای

17. چه بلاست بیدل بی‌خبر که به ناله هرزه شدی سمر

18. همه راست درد شکست و تو که به بیدلی چه شکسته‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نقش پای رفتگان هموار سازد راه را
* مرگ را داغ عزیزان بر من آسان کرده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* صف مژگان تو بشکست چنان دل‌ها را
* که کسی نشکند این گونه صف اعدا را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* نه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بس
* که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
شعر کامل
سعدی