غزل شمارهٔ 272
1. چندین دماغ دارد اقبال و جاه مینا
2. بر عرش میتوان چید از دستگاه مینا
3. رستن ز دورگردون بیمیکشیمحالاست
4. دزدیدهام ز مینا سر در پناه مینا
5. دورفلک جنونکرد ما را خجل برآورد
6. برخود زشرم بستیم آخرگناه مینا
7. تا میرسد به ساغربرهوش ما جنون زد
8. یوسف پری برآمد امشب زچاه مینا
9. زاهد به بزم مستان دیگرتو چهره منمای
10. شبهای جمعهکم نیست روز سیاه مینا
11. با این درشتخویان بیچاره دل چه سازد
12. عمریست بر سرکوه افتاده راه مینا
13. دلها پر است باهمگرحرفو صوتداریم
14. قلقل درین مقام است یکسرگواه مینا
15. با دستگاه عشرت پر توام استکلفت
16. چشم تری نشستهشت بر قاهقاه مینا
17. شرمخمار مستی خونگشت و سر نیفراخت
18. آخرنگون برآمد ازسینه آه مینا
19. نازکدلان این بزم آمادهٔ شکستند
20. از وضع پنبه زنهار مشکنکلاه مینا
21. پاس رعایت دل آسان مگیر بیدل
22. با هر نفس حسابیست درکارگاه مینا
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده