غزل شمارهٔ 295
1. خواجهممکن نیستضبط عمرو حفظمالها
2. جادهٔ بسیار دارد آب در غربالها
3. گر همینکوس و دهل باشدکمالکر و فر
4. غیر رسوایی چه دارد دعوی اقبالها
5. سادگی مفت نشاط انگارکاینجا حسن هم
6. جامه نیلی میکند از دست خط و خالها
7. پیچ و تاب خشک دارد درکمین ما و منت
8. بر صریر خامه تاری بستهگیر از نالها
9. کوشش افلاک ازموی سپیدتروشن است
10. تاب ده نومیدی از ریشیدن این زالها
11. شعلهٔ هستی مآلشگرهمین خاکسترست
12. رفته میپندار پیش ازکاروان دنبالها
13. زیرچرخ آثارکلفت ناکجا خواهی شمرد
14. شیشهٔ ساعت پر است زگرد ماه وسالها
15. شکوهات از هرکه باشد بهکه در دل خونشود
16. شرم کن زان لبکهگردد محضر تبخالها
17. عرض دین حق مبر درپیش مغرورانجاه
18. سعی مهدی برنمیآید به این دجالها
19. خلق را ذوق تعلق توأم طاووسکرد
20. رنگ هم افتاد پروازش به قید بالها
21. میفروشد هرکسی ما را به نرخ عبرتی
22. جنس ماعمریستفریادیست ازدلالها
23. حیرت آیینهام بیدل تماشا کردنیست
24. ناز صیقل دارم از پامالی تمثالها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده