غزل شمارهٔ 312
1. ای رسته زگلزارت آن نرگس جادوها
2. صاد قلم تقدیر با مصرع ابروها
3. نتوان به دل عشاق افسون رهایی خواند
4. زین سلسله آزادند زنجیریگیسوها
5. نیرنگ طلب ما را این دربدری آموخت
6. قمری به سر سرو است آوارهٔکوکوها
7. برغنچه ستمها رفت تاگل چمنآرا شد
8. ازگردشکست دل رنگیست براین روها
9. صید دوجهان ازعدل درپنجهٔ اقبال است
10. پرواز نمیخواهد شاهین ترازوها
11. تا لفظ نگردد فاش معنی نشود عریان
12. بیپردگی رنگ است اشفتگی بوها
13. خست زکرمکیشان ظلم است به درویشان
14. برسبزه دم تیغ است لبخشکی این جوها
15. ما سجدهسرشتان راجز عجز پناهی نیست
16. امید رسا داریم چون سر به ته موها
17. هرکس ز نظرهاجست از خاک برون ننشست
18. واماندة این صحراست گرد رم آهوها
19. این عالماندوهاست یارانطرب اینجانیست
20. جمعیت اگر خواهی پیشانی و زانوها
21. قانع صفتان بیدل بر مائدة قسمت
22. چون موجگهر بالند از خوردن پهلوها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده