غزل شمارهٔ 361
1. گر در این بحر اعتباری از هنر میدارد آب
2. قطرهٔ بیقدر ما بیش ازگهر میدارد آب
3. فیض دریایکرم با حاجت ما شامل است
4. تشنگی اصلیم ما را در نظر میدارد آب
5. نرمرفتاری به معنی خواب راحتکردن است
6. بستر و بالین هم از خود زیر سر میدارد آب
7. آفت ممسک بود تقلید اربابکرم
8. کاغذ ابری کجا چون ابر برمیدارد آب
9. زندگانی هم نماند آنجاکه افسرد عتبار
10. در شکست رنگگلها بال و پر میدارد آب
11. تا نمیری تشنهکام ناامیدی،گریهکن
12. خاک این وادی به قدر چشم تر میدارد آب
13. سیل راحتهاست کسب اعتبارات جهان
14. خانهٔ آیینه را هم دربهدر میدارد آب
15. تا نفسباقیست ما را باید ازخود رفت وبس
16. جادههای موج دایم در نظر میدارد آب
17. در محبتگر هجومگریه را اینقدرت است
18. عاقبت چون خشکیام از خاک برمیدارد آب
19. شور عمررفته سیلاب بنای هوشهاست
20. از صدا عمریست ما را بیخبر میدارد آب
21. شرم بیدردیتری در طبع ما میپرورد
22. تا تهی از ناله شد نی در شکر میدارد آب
23. تختهٔ مشق کدورتهامباش از اعتبار
24. تیغ در زنگ است بیدل هر قدر میدارد آب
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده