غزل شمارهٔ 381
1. بود داغ من مردم دیدهٔ شب
2. ز دود دلم موی ژولیدهٔ شب
3. ز هر حلقهٔ طرهٔ اوست روشن
4. به روی سحرحیرت دیدهٔ شب
5. دل از طره رمکرد و شد صید رویش
6. به صبح آشتیکرد رنجیدهٔ شب
7. سیهبختی او ز مه غازه دارد
8. بنازم به بخت نکوهیدهٔ شب
9. فروغ سحرکابروی جهان است
10. بودگردی از دامن چیدهٔ شب
11. ز بیدل مپرسید مضمون زلفش
12. چه خواند کسی خط پیچیدهٔ شب
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده