غزل شمارهٔ 50
1. محبت بسکه پرکرد ازوفا جان وتن ما را
2. کند یوسف صداگر بوکنی پیراهن ما را
3. چوصحرا مشرب ما ننگ وحشتبرنمیتابد
4. نگهدارد خدا از تنگی چین دامن ما را
5. چنان مطلق عنان تازست شمع ما ازین محفل
6. که رنگ رفته دارد پاس ازخود رفتن ما را
7. خرامش در دل هر ذره صد توفان جنون دارد
8. عنانگیرید این آتش به عالم افکن ما را
9. گهر دارد حصارآبرو در ضبط امواجش
10. میندازید ز آغوش ادب پیراهن ما را
11. فلک در خاک میغلتید از شرم سرافرازی
12. اگر میدید معراج ز پا افتادن ما را
13. به اشک افتادکار آه ما از پیش پا دیدن
14. ز شبنم بال ترگردید صبحگلشن ما را
15. هوس هر سو بساط ناز دیگر پهن میچیند
16. ندید این بیخبر مژگان به هم آوردن ما را
17. ازین خاشاک اوهامیکه دارد مزرع هستی
18. بهگاو چرخ نتوان پاککردن خرمن ما را
19. چوماهی خارخار طبع درکار است و ما غافل
20. که برامواج پوشاندهستگردون جوشن ما را
21. زآب زندگی تا بگذرد تشویش رعنایی
22. خموضع ادب پلکرد دوش وگردن ما را
23. بهحرف وصوت تاکی تیرهسازیوقت مابیدل
24. چراغ چارسومپسند طبع روشن ما را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده