بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 518

1. در وصلم و سیرم به‌گریبان خیال است

2. چون آینه پرواز نگاهم ته بال است

3. بیقدری دل نیست جزآهنگ غرورش

4. تا چینی ما خاک نگشته‌ست سفال است

5. سایل به‌کف اهل‌کرم‌گر به غلط هم

6. چشمی بگشاید لب صد رنگ سوال است

7. از بیخبری چندکنی فخر لباسی

8. پشمی‌ست‌که‌بر دوش‌تو درکسوت‌شال‌است

9. از مایدهٔ بی‌نمک حرص مپرسید

10. چیزی‌که به‌جز غصه توان خورد محال است

11. جهدی‌که زکلفتکدهٔ جسم برآیی

12. هر دانه‌که ازخاک برون جست نهال است

13. بگداز به رنگی‌که پری داغ توگردد

14. چون‌سنگ اگر شیشه‌برآیی چه‌کمال است

15. بر جلوهٔ اسباب توهم نفروشی

16. دیوار و در خانهٔ خورشید خیال است

17. لعل توبه بزمی‌که دهد عرض تبسم

18. موج‌گهر آنجا شکن چهرهٔ زال است

19. زین مایده یک لقمه‌گوارا نتوان یافت

20. نعمت همه دندان زدهٔ رنج خلال است

21. بیدل دل ما با چه شهود است مقابل

22. نقشی‌که درین پرده ببستیم خیال است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
* غم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز
شعر کامل
رهی معیری
* شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
* ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
شعر کامل
حافظ
* بیا تا به شادی خوریم و دهیم
* چو گاه گذشتن بود بگذریم
شعر کامل
فردوسی