غزل شمارهٔ 589
1. نالهٔ ما شیوهها امشب به بر آورده است
2. نخل ماتم نوحهٔ چندی ثمر آورده است
3. آبیار ریشهٔ حسرت خیال لعل کیست
4. هر مژه صد خوشه سامانگهر آورده است
5. ای محیط عشق بر کم ظرفی دل رحمتی
6. آب شد این قطره تا یک چشمتر آورده است
7. خون ما را دستگاه یک رگ گل همکجاست
8. تیغ قاتل رنگ وهمی در نظرآورده است
9. ناصحا زحمت مکش کز دست پر شور جنون
10. حلقهٔ زنجیر مجنون گوش کر آورده است
11. سرکشیها چونهلال اینجا بهجزتسلیم نیست
12. تاکسی تیغی برون آرد سپر آورده است
13. شاخ گل از رنگ عشرت بس که بیسرمایه بود
14. قطره خونی به چندین نیشر آورده است
15. درد عشق و مژده راحت زهی فکر محال
16. این خبر یاربکدامین بیخبر آورده است
17. کیست تا سازد زراه ورسم هستی آگهم
18. عشق خاکم را ز صحرای دگر آورده است
19. انتظار جلوهای داریم و از خود می رویم
20. نارسایی زور بر مد نظر آورده است
21. تنگنای بیضه بیدلگوشهٔ آرام بود
22. شد پریشان مرغ دل تا بال و پر آورده است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده