غزل شمارهٔ 723
1. ای صبح گرد ناز تو از کاروان کیست
2. بر خو چیدن تو متاع دکانکیست
3. آنجاکه فرصت من وما تیر جسته است
4. ترسم نفس کشی و ندانی کمان کیست
5. سر برنیاوری چوگهر از سجود جیب
6. گر محرمتکنندکه دل آستانکیست
7. داغم ز دست بیاثریهای آه خویش
8. این آتش فسرده چهگویم به جانکیست
9. خون شد بهار حسرت و رنگی برون نداد
10. صبح مراد ما نفس ناتوانکیست
11. بلل به ناله حرف چمن را مفسراست
12. یارب زبان نکهتگل ترجمانکیست
13. در هرکجا ز مشت خس ما نشان دهند
14. آتش زن وبسوز، مپرس آشیانکیست
15. عمریست گردشی نگرفتهست دامنم
16. رنگ تحیرآینه ضبط عنانکیست
17. هرجا نوای زمزمهٔ تار بشنوی
18. ای آرزو بنال و مگو داستان کیست
19. گر حرف غنچهٔ تو عروج بهار نیست
20. چندین سحر تبسم گل نردبان کیست
21. عمری به پیچ و تاب سیهروزیامگذشت
22. بختم غبار طرهٔ عنبرفشانکیست
23. آنجاکه جلوه مشتری امثحان شود
24. عرص متاع حوصله جنس دکانکیست
25. بیدل زوضع خامشی غنچه سوختم
26. این بوسهسنجگلشن فکر دهان کیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده