بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 814

1. شب‌که شور بلبل ما ریشه درگلزار داشت

2. بوی‌ گل در غنچه رنگ ناله در منقار داشت

3. نغمه‌ جولا‌ن صید نیرنگ‌ که‌ زین‌ صحرا گذشت

4. ترکش تیر بتان فریاد موسیقار داشت

5. رخصت یک جنبش مژگان نداد آگاهی‌ام

6. حیرت اینحا خواب یا از دیدهای بیدار داشت

7. عقدهٔ محرومیِ کس فکر جمعیت مباد

8. تا پریشان بود دل‌، بویی ز زلف یار داشت

9. داغ بی‌دردی نشاند، آخر به خاک تیره‌ام

10. بود پر چتر گل‌، تا شمع در پا خار داشت

11. گر همه‌ کفر است نتوان سر ز همواری‌ کشید

12. سبحه را دیدیم طوف حلقهٔ زنار داشت

13. عجز هم‌کافی‌ست‌ هرجا مقصد از خود رفتن‌ است

14. سایه ‌هستی تا عدم یک لغزشی هموار داشت

15. صفحه‌ای آتش زدیم آیینه‌ها پرداختیم

16. سوختن ‌چندین ‌چراغان چشمک ‌دیدار داشت

17. ب‌ی‌گل صد انجمن بی‌پرده بود اما چه سود

18. التفات رنگ ما را درپس دیوار داشت

19. نارسابی صد خیال هرزه انشا کند

20. طینت بیکار، ما را بیشتر در کار داشت

21. عمرها شد چون‌گهر تهمت‌کش بی‌دردی‌ام

22. یاد ایامی‌ که چشمم یک دو شبنم‌وار داشت

23. آسمانی از کف خاک اختراع غفلت است

24. بیدل از فخری ‌که ما دارپم باید عار داشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همچون شقایقم دل خونین سیاه شد
* کان سرو نوبر آمده از بوستان برفت
شعر کامل
سعدی
* اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
* در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
شعر کامل
حافظ
* جوانمرد اگر راست خواهی ولی است
* کرم پیشهٔ شاه مردان علی است
شعر کامل
سعدی