غزل شمارهٔ 872
1. ای پر فشان چون بویگل بیرنگی از پیراهنت
2. عنقا شوم تاگرد من یابد سراغ دامنت
3. با صد حدوثکیف وکم از مزرع ناز قدم
4. یک ریشه برشوخی نزد تخم دو عالم خرمنت
5. تنزیه صد شبنم حیاپروردهٔ تشبیه تو
6. جان صد عرق آب بقاگلکردهٔ لطف تنت
7. تجدید ناز آشفتهٔ رنگ لباس آراییات
8. بیپردگی دیوانهٔ طرح نقاب افکندنت
9. در وادی شوق یقین صد طور موسی آفرین
10. خاکستر پروانهای محو چراغ ایمنت
11. در نوبهار لمیزل جوشیده از باغ ازل
12. نه آسمانگل در بغل یک برگ سبزگلشنت
13. دل را بهحیرتکرد خون بر عقل زد برق جنون
14. شور دوعالمکاف و نون یکلب بهحرف آوردنت
15. هرجا برونجوشیدهایخودرابهخود پوشیدهای
16. در نور شمعت مضمحل فانوسی پیراهنت
17. جوش محیطکبریا برقطره زد آیینهها
18. ما را به ماکرد آشنا هنگامهٔ ما ومنت
19. نی عشق دانم نیهوس شوق توام سرمایه بس
20. ایصبح یکعالم نفس اندیشهٔ دل مسکنت
21. حسن حقیقت روبروسعی فضول آیینهجو
22. بیدل چه پردازد بگو ای یافتن ناجستنت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده