غزل شمارهٔ 901
1. دل فتح و دست فتح و نظرفتح وکارفتح
2. گلجوش هر نفس زدنت صدهزار فتح
3. دستت به بازوی نسب مرتضی قوی
4. تیغ تو را همین حسب ذوالفقار فتح
5. یک غنچه غیر گل نتوان یافت تا ابد
6. در گلشنی که کرد حقش آبیار فتح
7. گردون چو زخمکهنهکند چارپارهاش
8. گر با دل عدوی تو سازد دچار فتح
9. هرجا به عزم رزم ببالد ارادهات
10. مژگان گشودنی نکشد انتظار فتح
11. یارب چو آفتاب به هرجا قدم زنی
12. گردد رهت چو صبح کند آشکار فتح
13. چندانکه چشم کار کند گل دمیده گیر
14. چون آسمان گرفته جهان در کنار فتح
15. آغوش خرمی چقدر باز کردهای
16. کافاق از تو باغ گل است ای بهار فتح
17. یکبار اگر رسد به زبان نام نصرتت
18. هشتاد و هشت وچارصد ارد شمار فتح
19. تا حشر ای سحاب چمنساز بیدلان
20. بر مزرع امید دو عالم ببار فتح
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده