غزل شمارهٔ 11
1. روی تو چشم خیره کند آفتاب را
2. موی تو خو کند جگر مشک ناب را
3. تا ماه در حجاب خجالت فرو رود
4. از آفتاب چهره برافکن نقاب را
5. خوی بر گل عذار تو ماند بدان که ابر
6. بر برگ گل فشاند ز شبنم گلاب را
7. کردم سوال بوسه ، اشارت به غمزه گفت:
8. ما بنده ایم غمزه حاضر جواب را
9. تا امنت غبار نگیرد ز گرد راه
10. بر خاک راه می زنم از دیده آب را
11. خواهم که با خیال تو شبها به سر برم
12. خود می برد خیال تو از دیده خواب را
13. نرگس به دور چشم تو اندر خمار ماند
14. در سر ز جام لعل تو دارد شراب را
15. بلبل به نغمه های دل آویز در چمن
16. گوید دعای خسرو مالک رقاب را
17. ابن حسام و درگه دولت مآب شاه
18. یارب خلل مباد ز چرخ آن مآب را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده