ابن حسام خوسفی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 110

1. تا شمع جمال تو بر افروخت به مَجمَع

2. بنشست شعاع نظر شمع مشعشع

3. خورشید ز رخسار تو در عین حجابست

4. تا باز شد از پرتو رخسار تو بُرقع

5. واعظ فزع روز قیامت که بیان کرد

6. گر بخت جوان بادی و از عمر تمتع

7. خاک در آنم که به روبند حواری

8. هِجرانُکَ ذا مِن فَزع الاَکبَرِ افزَع

9. در ره به ادب باش وتواضع که به هر گام

10. خاک در او را به سر ریشه ی مقنع

11. زاهد نفس سوختگان سرد نباشد

12. فرقیست به زیر پی و تاجیست مرصّع

13. هان ابن حسام این دو نفس فرصت ایام

14. پرهیز که آتش نزنندت به مرقع

15. برخور ز جوانی و تمتُّع طلب از عمر

16. در یاب و مکن تکیه برین عمر مودّع


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
* برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
شعر کامل
حافظ
* سپهر بلند ار کشد زین تو
* سرانجام خشتست بالین تو
شعر کامل
فردوسی
* حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود
* شاهان کم التفات به حال گدا کنند
شعر کامل
حافظ