ابن حسام خوسفی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 112

1. غمزه ی تیز ترا سینه ی من شد هدف

2. خون دلم گو بریز اینت مرا صد شرف

3. در صف تو عاشقان جامه به خون شسته اند

4. تا که شود در میان یا که رود پیش صف

5. دل به کمند تو باز بسته از آن شد که هست

6. سایه ی موی ترا نور خدا در کنف

7. غرقه ی بحر عمیق از پی دُردانه ایم

8. یا برود سر ز دست یا گهر آید به کف

9. عمر که بی یاد دوست می گذرد عمر نیست

10. تا نکنی عمر من عمر گرامی تلف

11. جان ودل عارفان صید کمند تواند

12. کی بود آخر ترا میل به صید عجف

13. فتنه نشان می دهند رو به طلب شحنه ای

14. فتنه نشان تو بس شحنه ی دشت نجف

15. ابن حسام این سخن وسع بیان تو نیست

16. اَلهَمَنی مُلهَمٌ عَرَّفَنی مَن عَرف

17. لؤلؤ نظم خوشاب زاده ی طبع من است

18. دُرّ گرانمایه را پاک بباید صدف


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کنون که از کمر کوه موج لاله گذشت
* بیار کشتی می، نوبت پیاله گذشت
شعر کامل
صائب تبریزی
* از متاع عاریت بر خود دکانی چیده ام
* وام خود خواهد ز من هر دم طلبکاری جدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* جفا مکن که نماند جهان و هرچه دروست
* وفا و صحبت یاران مهربان ماند
شعر کامل
سعدی