ابن حسام خوسفی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 122

1. بگریست ابر نیسان والوَرد قَد تبَسَّم

2. خامش چنین چرایی؟والطَّیر قَد ترنَّم

3. کردند خانه رنگین عینای مِن دمُوعی

4. از بس که اشک خونین قَد فاضَ مِنهُما دم

5. دل کی رسد به جانان والحُزن لیسَ فیهِ

6. دعوی کنی محبَّت والقلب غَیر مُغتَم

7. ای باد عنبرین بوی یا مرحبا مَجِیک

8. جانم ترا فدا باد جِئتَ خَیر مَقدم

9. دل خست غمزه ی او لابدَّ من شفاءٍ

10. مرهم طلب ز لعلش ای والشِّفاهُ مَرهم

11. صد چشمه آب در چشم والنَّار فی فؤادی

12. من غرق آتش و آب یا ویلَنا ترحَّم

13. بیمار درد عشقم هیهات لَم تَعُدنی

14. باری چو مرده باشم زرنی ولا تَلَوَّم

15. راه صفا نپویی هذا طریق جَورٍ

16. مهر و وفا نجویی انَّی اخاف تَندم

17. ابن حسام دارد فی العیَنِ عین جارٍ

18. ای نور چشم فانظُر الیهِ وارحَم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* توانگرا دل درویش خود به دست آور
* که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ
* بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
* داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود
شعر کامل
مولوی
* گر تو خاری همچو خار اندر طلب سرتیز باش
* تا همه خار تو را همچون گل و نسرین کنند
شعر کامل
مولوی