شمارهٔ 17-آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس
1. چو خورشید بتان ویس دلارام
2. تن خود دید همچون مرغ در دام
3. به فندق مشک را از سیم بر کند
4. ز نرگس بر سمن گوهر پراگند
5. خروشان زان با دایه همى گفت
6. به زارى نیست در گیتى مرا جفت
7. ندانم زارى خود با که گویم
8. ندانمچارهء خویش از که جویم
9. بدین هنگام فریاد از که خواهم
10. ز بیداد جهان داد از که خواهم
11. به ویرو خویشتن را چون رسانم
12. ز موبد جان خود را چون رهانم
13. به چه روز و به چه طالع بزادم
14. که تا زادم به سختى اوفتادم
15. چرا من جان ندادم پیش قارن
16. ز پیش از آنکه دیدم کام دشمن
17. پدر مرد و برادر شد ز من دور
18. بماندم من چنین ناکام و رنجور
19. ز بدبختى چه بد دیدم ندانم
20. چه خواهم دید گر زین پس بمانم
21. از این بدتر چه باشد مر مرا بد
22. که ناکام اوفتم در دست موبد
23. چو بخروشم خروشم نشنود کس
24. نه در سختى مرا یاور بود کس
25. بوم تا من زیم حیران و رنجور
26. به کام دشمنان از دوستان دور
27. همى گفت آن صنم با دایه چونین
28. همى بارید بررخ سیل خونین
29. رسولى آمد از پیش شهنشاه
30. پیام آورد ازو نزدیک آن ماه
31. سخنهاى به شیرینى چو شکر
32. ز نیکویى بدان رخسار در خور
33. صچنین دادش پیام از شاه شاهان
34. که دل خرسند کن اى ماه ماهانص
35. مزن پیلستکین دو دست بر روى
36. مکن از ماه تابان عنبورین موى
37. که نتوانى ز بند چرخ جستن
38. ز نقدیرى که یزدان کرد رستى
39. نگر تا در دلت نارى گمانى
40. که کوشى با قصاى آسمانى
41. اگر خواهد به من دادن ترا بخت
42. چه سود آید ترا از کوشش سخت
43. قصا رفت و قلم بنوشت فرمان
44. ترا جز صبر دیگر نیست درمان
45. من از بهر توایدر آمدستم
46. کجا در مهر تو بیدل شدستم
47. اگر باشى به نیکى مرمرا یار
48. ترا از من بر آید کام بسیار
49. کنم با تو به مهر امروز پیمان
50. کزین پس مان دو سر باشد یکى جان
51. همه کامى ز خشنودیت جویم
52. به فرمان تو گویم هر چه گویم
53. کلید گنجها پیش تو آرم
54. کم و بیشم به دست تو سپارم
55. صچنان دارم ترا با زرّ و زیور
56. که بر روى تورکس آردمه و خور
57. دل و جان مرا دارو تو باشى
58. شبستان مرا بانو تو باشى
59. ز کام تو بیاراید مرا کام
60. زنام تو بیفرزاید مرا نام
61. بدین پیمان کنم با تو یکى بند
62. درستیها به مهر و خط و سوگند
63. همى تا جان من باشد به تن در
64. ترا با جان خود دارم برابر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده