فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 301

1. گر خون دل از دیده روان شد شده باشد

2. رازی که نهان بود عیان شد شده باشد

3. گر پرده بر افتاد ز عشاق بر افتد

4. ور حسن تو مشهور جهان شد شده باشد

5. دین و دل و عقلم همه شد در سر کارت

6. جان نیز اگر بر سر آن شد شده باشد

7. از حسرت آن لب گر از این دیدهٔ خونبار

8. یاقوت ترو لعل روان شد شده باشد

9. بر یاد رخت دیده غمدیدهٔ عشاق

10. بر هر مه و مهر ار نگران شد شده باشد

11. هر کو گل رخسار تو یکبار به‌بیند

12. گر جامه در آن نعره‌زنان شد شده باشد

13. چون رخش تجلی بجهانی بجهان تو

14. عقل از سر نظار گیان شد شده باشد

15. در دیدهٔ عشاق عیانی تو چو خورشید

16. رویت گر از اغیار نهان شد شده باشد

17. آئی چو بر فیض نماند آنرا روئی

18. تو شاد بمان او ز میان شد شده باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* روزگاریست که سودای بتان دین من است
* غم این کار نشاط دل غمگین من است
شعر کامل
حافظ
* کرده از درد سرم، گوشه عزلت فارغ
* خاک کاشانۀ ماصندل پیشانی ما
شعر کامل
حزین لاهیجی
* کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
* معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
شعر کامل
حافظ