غزل شمارهٔ 404
1. عشق بدل گاه درد گاه دوا میدهد
2. جمله امراض را عشق شفا میدهد
3. گاه دوا را دهد خاصیت درد و غم
4. گاه دگر درد را طبع دوا میدهد
5. این صدف چشم من گاه گهر ریختن
6. همچو دل بحر و کان داد سخا میدهد
7. هست درو بحرها موج زنان وین عجب
8. بحر بود در صدف عشق چها میدهد
9. دم بدم اندوه و غم بر سر هم مینهم
10. باز دل تنگ را وسعت جا میدهد
11. حاصل ایام عمر هر چه بود غیر دوست
12. دین و دل و عقل و هوش کل بفنا میدهد
13. هر دمی از فیض جان گیرد و بازش دهد
14. آنکه ستاند دگر باز چرا میدهد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده