فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 447

1. ما را پیوسته بسته بر کار

2. دارد با ما عنایتی یار

3. دادند بدست خلق ما را

4. پا بسته فتاده‌ایم در کار

5. دادند عنان بدست سفله

6. ما را کردند بر خسان خوار

7. هر دم بتن از کسی رسد رنج

8. هر دو بدل از خسی جهد خار

9. بر دوش گرفته بار خلقی

10. رانیم بره خران بی‌بار

11. صد شکر خدایرا که یکدوش

12. از پهلوی ما نمی‌کشد بار

13. ما بر دل کس گران نباشیم

14. کو بر دل ما گران شود یار

15. هر کو بر دوش خلق بارست

16. او را ندهند نزد حق بار

17. آنکس که بگوشهٔ نشیند

18. آسوده ز رحمت خس و خار

19. نی بار نهد بدوش مردم

20. نی بر گیرد بدوش کس بار

21. وارسته ز جور گلعذاران

22. فارغ ز جفای خار اغیار

23. او را نشود کمال حاصل

24. او را نرسد عنایت از یار

25. از وی کمتر بگویمت کیست

26. راحت ‌طلبان مردم آزار

27. زین قوم حذر کن ای برادر

28. از صحبتشان هزار زنهار

29. چون فیض ستمکش ار نباشی

30. بر خسته دلان مشو ستمکار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دنیا که جسر آخرتش خواند مصطفی
* جای نشست نیست بباید گذار کرد
شعر کامل
سعدی
* به خود از بهر حسرت داد راهم ورنه معلومست
* ز دریا چند در آغوش گنجد موج دریا را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* سحر ز روی خود ای کاش پرده بردارد
* که باغبان زند آتش به باغ یاسمنش
شعر کامل
فروغی بسطامی