فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 446

1. ساقی قدحی بیار سرشار

2. تا هر دو کشیم می بیکبار

3. از دست شویم هر دو با هم

4. یک مست شویم ما دو هشیار

5. تن را بدهیم و جبه بر سر

6. از سر برهیم و بار دستار

7. گردیم دمی ز خویش بیخود

8. باشیم دمی ز خود خبردار

9. یکرنگ شویم در غم هم

10. تا غم شادی و گل شود خار

11. تا تن همه جان شود درینره

12. تا جان جانان شود درین کار

13. تا از من و تو اثر نماند

14. جز او نبود کسی درین دار

15. هم خود با خویش عشق بازد

16. هم خود باشد خویش را یار

17. نه عشق بماند و نه عاشق

18. ماند معشوق پاک از اغیار

19. ای فیض تو از میانه برخیز

20. تا پرده برافتد از رخ یار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت
* هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن
شعر کامل
حافظ
* هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
* در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
شعر کامل
حافظ
* ز اهل درون باهش ترند آنان که بیرون درند
* اکثر به خاصان می دهد سلطان شراب ناب را
شعر کامل
نظیری نیشابوری