فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 569

1. روز میگردد اگر رو مینمائی در شبم

2. جان بتن می‌آیدم چون می‌نهی لب بر لبم

3. میرسد هر دم خیالت میبرد از جا دلم

4. چون هوا تأثیر کرد از شوق میگیرد تبم

5. چارهٔ تعلیم کن در هجر جانسوزت مرا

6. یا ز وصل روح افزایت بر آور مطلبم

7. نیست خود سنگ دل بیرحم تو آخر چرا

8. در نمیگیرد درو فریاد یا رب یاریم

9. تیغ در کف چون برون آئی بقصد کشتنم

10. جانم از شادی باستقبالت آید تا لبم

11. باد حسنت را فداجان و دل و عمر و حیاه

12. باد عشقت را اسیر ایمان و دین و مذهبم

13. گر بدست خویش خواهی کرد بسمل فیض را

14. تا بحشر از ذوق آن خواهد طپیدن قالبم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
* به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
شعر کامل
حافظ
* ابر اگر آموزد از طبع تو رسم مردمی
* در زمین دیگر نرویاند بجز مردم گیا
شعر کامل
سلمان ساوجی
* بناهای آباد گردد خراب
* ز باران وز تابش آفتاب
شعر کامل
فردوسی