فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 570

1. هر رنج که میرسد بجانم

2. از خود رسدم اگر بدانم

3. از هیچکسم شکایتی نیست

4. از خویش بخویش در فغانم

5. بر من ازمن غمست و محنت

6. از بود و نبود ود بجانم

7. درد دل من ز غیر من نیست

8. خود درد دل و بلای جانم

9. خود سد ره سلوک خویشم

10. خارم که بپای خود نهادم

11. خار پای خودم که با خود

12. یک گام شدن نمیتوانم

13. بار دوش خودم که بر خود

14. پیوسته چو با خودم گرانم

15. از خویش اگر خلاص گردم

16. آن کو در وهم ناید آنم

17. چون فیض ز خویش اگر رهیدم

18. فرمان ده هفت آسمانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بکوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید
* چه جای دل و عقلست که جان نیز رمیده‌ست
شعر کامل
مولوی
* آن زلف مکن شانه که زنجیر دل ماست
* بر هم مزن آن سلسله را شانه نگه دار
شعر کامل
وحشی بافقی
* دم گرمم به تو افسرده درون در نگرفت
* زاهد از حق مگذر، سردتر از کافوری
شعر کامل
حزین لاهیجی