غزل شمارهٔ 663
1. از عشق یار خوشم از حسن یار هم
2. زان می مدام مستم و زان میگسار هم
3. او جلوه مینماید و من میروم ز خود
4. از خویش شکر دارم و از لطف یار هم
5. هرکس که دید جلوهاش از خویش شد تهی
6. از دست رفت کارش و دستش ز کار هم
7. یکجلوه کرد و بر دو جهان هر دو مست شد
8. بیخود ازو زمین و فلک بیقرار هم
9. یکجلوه کرد حسرت ازو صدهزار ماند
10. آن جلوه را فدا من و چون من هزار هم
11. زان جلوه است شعله دلهای عاشقان
12. زان جلوه است داغ دل روزگار هم
13. زان جلوه است موج هوا و ثبات کوه
14. زان جلوه است جوش و خروش بحار هم
15. زان جلوه است تازگی و سبزی چمن
16. زان جلوه است شور خزان و بهار هم
17. زان جلوه است ناله و افغان عندلیب
18. زان جلوه است لطف گل و قهر خار هم
19. زان جلوه کام فیض برآمد درین جهان
20. در نشاهٔ که عیش بود پایدار هم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده