فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 719

1. بر دل تنگ ما فضای جهان

2. تیره شد از کشاکش تن و جان

3. تن خراست و علف همیخواهد

4. جان چو عیسی خدایرا جویان

5. دل ما صورتان بی معنی

6. در میان دو ضد شده حیران

7. کار هر روز ما نیاید راست

8. یا غم جان خوریم یا غم نان

9. گر بجان میرویم کو پر و بال

10. ور بتن می تنیم حیف از جان

11. بخیه بر آن زنیم این بدرد

12. ور بدوزیم این بدرد آن

13. گر کم این نهیم کو آن صبر

14. ور کم آن نهیم وای بر آن

15. زینغم جانگداز در رنجیم

16. در بلا مانده‌ایم سر گردان

17. تا بکی سر نهیم بر زانو

18. چند پیچیم پای در دامان

19. چون زید کس بزخم بی مرهم

20. چون کند کس بدرد بی درمان

21. مرگ کو تا که وارهیم ز تن

22. عشق کوتا که بگذریم ز جان

23. یا مماتی که نیست گردد این

24. یا حیاتی که جمله گردد آن

25. ساقیا ساقیا بده قدحی

26. تا بیابیم زین کشاکش امان

27. بگذریم از سر مکان و مکین

28. در نوردیم این زمین و زمان

29. تا به بینیم عالمی یکدست

30. جان شده‌ تن در آن و تن هم جان

31. هر دو با هم یکی شده آنجا

32. آن بود این و این بود هم آن

33. عالمی بی تزاحم اضداد

34. خوش بجنبیم اندر امن و امان

35. سخنت چون بمأمن انجامید

36. بس کن ای فیض گفتگو و بمان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همت مردانه می خواهد گذشتن از جهان
* یوسفی باید که بازار زلیخا بشکند
شعر کامل
صائب تبریزی
* چه مایه بر سر این ملک سروران بودند
* چو دور عمر به سر شد درآمدند از پای
شعر کامل
سعدی
* خلاف نفس کلید در بهشت بود
* به هر چه نفس تولا کند تبرا کن
شعر کامل
صائب تبریزی