فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 751

1. ای خدا این درد را درمان مکن

2. عاشقانرا بیسرو سامان مکن

3. درد عشق تو دوای جان ماست

4. جز بدردت درد ما درمان مکن

5. از غم خود جان ما را تازه دار

6. جز بغم دلهای ما شادان مکن

7. خان و مان ما غم تو بس بود

8. خان مانی بهر بی‌سامان مکن

9. زاب دیده باغ دل سر سبزدار

10. چشمهٔ این باغ را ویران مکن

11. بادهٔ عشقت زمستان وامگیر

12. مست را مخمور و سر گران مکن

13. از «سقا هم ربهم» جامی بده

14. تشنه را ممنوع از احسان مکن

15. شربت وصلت ز بیماران عشق

16. وامگیر و خسته را بیجان مکن

17. رشتهٔ جانرا بعشق خود ببند

18. جان ما جز در غمت نالان مکن

19. مستمر دار آن عنایتهای شب

20. روز وصل فیض را هجران مکن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مریز اشکِ من ای چشم خون گرفته که خواهم
* کنم نثار رهش آن دُر ِنسفتۀ خود را
شعر کامل
جامی
* صاف چون آیینه می باید شدن با خوب و زشت
* هیچ چیز از هیچ کس در دل نمی باید گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
* گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
شعر کامل
حافظ