فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 752

1. عشقم فزون کن عقلم جنون کن

2. دلرا سراپا یکقطره خون کن

3. دلدار من تو غمخوار من تو

4. این نیم عقلم از سر برون کن

5. هستی توانا بر هرچه خواهی

6. رنج برون را درد درون کن

7. دادم بعشقت از جان و دل دل

8. خواهی بسوزان خواهیش خون کن

9. ایمان من تو درمان من تو

10. یکفن عشقم دردم فنون کن

11. آن کاشنا شد دردش بیفزا

12. بیگانگانرا لا یفقهون کن

13. این عاقلانرا در عقل کامل

14. وین عاشقانرا لا بعقلون کن

15. بستان ز من من خود باش تنها

16. عیبم سراپا از تن برون کن

17. چشمم بدان دار از نیکوان دور

18. هم ینظرون را لا یبصرون کن

19. ای من اسیرت کن هرچه خواهی

20. من چون بگویم با تو که چون کن

21. گردن نهادم حکم ترا من

22. خواهی کمم کن خواهی فزون کن

23. سر تا بپایم تقصیر دارد

24. ما بؤمرون را ما بفعلون کن

25. مینال ایدل بر سرنوشت

26. فکری بحال بخت زبون کن

27. ناصح تو بگذر از وادی من

28. افسانه بگذار ترک فسون کن

29. تا یادگاری از فیض ماند

30. گفتار اورما یسطرون کن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز خاکی که خون سیاوش بخورد
* به ابر اندر آمد درختی ز گرد
شعر کامل
فردوسی
* گفت دیوانه مشو دیده ز مهتاب بدوز
* وقت آن نیست‌که مهتاب به‌گز پیمایی
شعر کامل
قاآنی
* خواهی که شوی خازن اسرار امانت
* جبریل صفت در همه احوال امین باش
شعر کامل
فروغی بسطامی