غزل شمارهٔ 820
1. ز شر دیو بدرگاه ما بیار پناه
2. بآب مغفرت ما بشوی لوث گناه
3. بهر طرف بمپوی و ز دیو راه مجوی
4. ز ما چو دور شوی یکقدم شوی گمراه
5. گر آرزوت شود رفعت شهنشاهی
6. بیا جبین مذلت بنه بدین درگاه
7. بنال بر در ما تا بجوش آید رحم
8. بزار بر در ما تا بروید اشک گیاه
9. بگیر توشهٔ تقوی برای راه نجات
10. ز حرص گیر کنار و بزهد آر پناه
11. طمع مکن ز کسی و مشو ذلیل خسی
12. ز فضل ما بطلب هرچه باشدت دلخواه
13. کمر بخدمت ما بند روز و شب از جان
14. بهرچه امر کنیمت بگوی بسمالله
15. بهر دری که بخوانیم از آن درآ بر ما
16. بهر درت که نمائیم پیش گیر آن راه
17. نجات خویش ز غرقاب جهل خواهی فیض
18. بجان نصیحت پروردگار دار نگاه
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده