غزل شمارهٔ 918
1. عاشقانرا شور مستی سود دارد خیلکی
2. عقلانرا ترک هستی سود دارد خیلکی
3. میشوم خاک رهش بر من چه میآرد گذر
4. پیش اهل ناز پستی سود دارد خیلکی
5. عشق خوبان چوب تعلیمست بهر بندگی
6. عابدان را زهد و هستی سود دارد خیلکی
7. بادهٔ مرد افکن از چشم خوش ساقی بکش
8. عقل را زین باده مستی سود دارد خیلکی
9. گر کنم قصد گناهی یاد قهرش میکنم
10. پاچه لغزد چوب دست سود دارد خیلکی
11. زهد خشک او غرور و نخوت و کبر و منی
12. زاهدان را میپرستی سود دارد خیلکی
13. فیض اگر گردن کشد از طاعت گردنکشان
14. بر تطاول عرض هستی سود دارد خیلکی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده