غزل شمارهٔ 919
1. در دیدهام چه نور روانست آن یکی
2. این طرفه تر ز دیده نهان است آن یکی
3. ارباب حسن اگر چه بدل جای کردهاند
4. لیکن تناند جمله و جانست آن یکی
5. گاهی باین و گاه بآن میرود گمان
6. هم این و آن نه این و نه آنست آن یکی
7. هم او جهان و هم ز جهان برتر است او
8. چون با تو جان که جان جهانست آن یکی
9. در دائره زمان و مکان زو نشان مجو
10. بالاتر از زمان و مکانست آن یکی
11. تا چند گوش بر خبر و چشم بر دلیل
12. بگشای چشم دل که عیانست آن یکی
13. تاکی از ین و آن طلبی آنکه با تو هست
14. بگذر ز این و آن که همانست آن یکی
15. در شأن آن یکی ببیان گفتگو مکن
16. برتر ز گفتگو و بیانست آن یکی
17. خاموش باش فیض که از وصف برتر است
18. دیگر مگو چنین و چنانست آن یکی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده