غزل شمارهٔ 956
1. خوش آندم کز در احسان در آئی
2. میان جمع ما خوبان در آئی
3. ز روی لطف در غمخانهٔ هجر
4. برای جان مشتاقان در آئی
5. ز چشم و لب کنی عشاقرا مست
6. ز بهر جان مخموران در آئی
7. بزلف و خال دلها را کنی صید
8. بتیر غمزه بهر جان در آئی
9. تطاولها کنی ز آن زلف و گیسو
10. بقصد جان مسکینان در آئی
11. بپایت خوش برافشانیم جانها
12. در آنساعت که دست افشان در آئی
13. ز شادی جان دهد از غم رهد فیض
14. گرش در کلبهٔ احزان در آئی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده