فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 110

1. خوش است اگر ز تو ما را دل غمینی هست

2. که عاقبت پی هر زهر انگبینی هست

3. ز زلف و روی تو تا عشقم آگهی درداد

4. خبر نی‌ام که در آفاق کفر و دینی است

5. حدیث نافهٔ چین می‌کنند مردم شهر

6. مگر که جز شکن طرهٔ تو چینی هست

7. به دیده تا نکشم خاک آستان تو را

8. مرا به خون دل آلوده آستینی هست

9. آیا برید صبا چون رسی بدان وادی

10. بگو به صاحب خرمن که خوشه‌چینی هست

11. نیاز می‌کشدم در گذرکه صنمی

12. که زیر هر قدمش جان نازنینی هست

13. نشسته‌ام به سر راه ناوک‌اندازی

14. بدین امید که پیکان دل‌نشینی هست

15. کمین گشاده به صید دلم کمان‌داری

16. کزو کشیده کمانی به هر کمینی هست

17. فروغی از کف من برده آفتابی دل

18. که در مجاورتش جعد عنبرینی هست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* داغی که به امید نمک چشم گشوده است
* مپسند که از مرهم کافور شود خشک
شعر کامل
صائب تبریزی
* کسی که روی تو دیدست حال من داند
* که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
شعر کامل
سعدی
* سخن هرچ بر گفتنش روی نیست
* درختی بود کش بر و بوی نیست
شعر کامل
فردوسی