فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 232

1. آنان که در محبت او سنگ می‌خورند

2. خون را به جای بادهٔ گل‌رنگ می‌خورند

3. من تنگ‌دل ز رشک گروهی که در خیال

4. تنگ شکر از آن دهن تنگ می‌خورند

5. قومی که خشت میکده بالین نموده‌اند

6. باور مکن که حسرت اورنگ می‌خورند

7. زاهد شبی به حلقهٔ مستان گذار کن

8. تا بنگری که می به چه آهنگ می‌خورند

9. گل های سرفکندهٔ این باغ روز و شب

10. اندوه و آن دو سنبل شب رنگ می‌خورند

11. من خون دل به ناله خورم زان که اهل ذوق

12. می را به نغمه‌های خوش چنگ می‌خورند

13. نامم به ننگ در همه شهر شهره شد

14. کم نام آن کسان که غم ننگ می‌خورند

15. من خورده‌ام ز ناوک مژگان کودکی

16. زخمی که پر دلان به صف جنگ می‌خورند

17. مردم به دور نرگس مستش فروغیا

18. در عین حیرتم که چرا بنگ می‌خورند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دم گرمم به تو افسرده درون در نگرفت
* زاهد از حق مگذر، سردتر از کافوری
شعر کامل
حزین لاهیجی
* ز چرخ عربده جو بس خدنگ تیر جفا
* بجست و در دل مردان هوشیار آید
شعر کامل
سعدی
* چشم حسرت به سر اشک فرو می‌گیرم
* که اگر راه دهم قافله بر گل برود
شعر کامل
سعدی