فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 266

1. گر به کاری نزنم دست به جز عشق تو شاید

2. مرد باید نزند دست به کاری که نباید

3. چون بگیرند پراکنده دلان زلف بتان را

4. من سر زلف تو گیرم، اگر از دست برآید

5. گر گذارش به سر زلف دوتای تو نیفتد

6. کاروان سحر از هر طرفی مشک نساید

7. گر بدین پستهٔ خندان گذری در شکرستان

8. پس از این طوطی خوش لهجه، شکر هیچ نخاید

9. گر گشاید گره از کار فرو بستهٔ دلها

10. شانه‌گر زلف گره‌گیر تو از هم نگشاید

11. من به جز روی دل‌آرای تو آیینه ندیدم

12. که ز آیینهٔ دل گرد کدورت بزداید

13. ترسم این باده که دور از لب میگون تو خوردم

14. مستیم هیچ نبخشاید و شادی نفزاید

15. پیشهٔ من شده در میکده‌ها شیشه کشیدن

16. تا از این پیشه چه پیش آید و این شیشه چه زاید

17. هر چه معشوق کند عین عنایت بود اما

18. بیش ازین جور به عشاق جگر خسته نشاید

19. شادباش ار دهدت وعدهٔ دیدار به محشر

20. در سر وعده اگر وعدهٔ دیگر ننماید

21. لایق بزم شهنشه نشود بزم فروغی

22. تا ز سودای غزالان غزلی خوش نسراید

23. ناصردین شه منصور که در معرکه، تیغش

24. جان دشمن بستاند، سر اعداد برباید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
* در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
شعر کامل
رهی معیری
* از دو عالم دست کوته کن چو سرو آزاده‌وار
* کانکه کوته دست باشد در جهان سرور شود
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* هر چه نه پیوند یار بود بریدیم
* وان چه نه پیمان دوست بود شکستیم
شعر کامل
سعدی