فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 315

1. تا با تو آرمیده‌ام از خود رمیده‌ام

2. منت خدای را که چه خوش آرمیده‌ام

3. روی تظلم من و خاک سرای تو

4. دست تطاول تو و جیب دریده‌ام

5. در اشک من به چشم حقارت نظر مکن

6. کاین لعل را به خون جگر پروریده‌ام

7. زان پا نهاده‌ام به سر آهوی حرم

8. کز تیر چشم مست تو در خون تپیده‌ام

9. گو عالمی به مهر تو از من برند دل

10. زیرا که من دل از همه عالم بریده‌ام

11. هر موی من شکسته شد از بار خستگی

12. از بس به سنگلاخ محبت دویده‌ام

13. آن بقاست زهر فنا در مذاق من

14. تا شربت فراق بتان را چشیده‌ام

15. کیفیت شراب لبت را ز من مپرس

16. کاین نشه را شنیده‌ام اما ندیده‌ام

17. گر بر ندارم از سر زلف تو دست شوق

18. عیبم مکن که تازه به دولت رسیده‌ام

19. آهی کشم به یاد بناگوش او ز دل

20. هر نیمه شب که طالب صبح دمیده‌ام

21. افتادم از زبان که به دادم رسید دوست

22. رنجی کشیده‌ام که به گنجی رسیده‌ام

23. طفلی به تیر غمزه دلم را به خون کشید

24. کز تیر وی کمان فلک را کشیده‌ام

25. تا گوش من شنیده فروغی نوای عشق

26. باور مکن که پند کسی را شنیده‌ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سنگ اگر در مرگ عاشق خون نمی گرید، چرا
* بیستون از لاله نخل ماتم فرهاد بست؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* چو برداشت پرده ز پیش آفتاب
* سپیده برآمد به پالود خواب
شعر کامل
فردوسی
* اشکم برون می افگند راز از درون پرده را
* آری، شکایتها بود، از خانه بیرون کرده را
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی