فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 316

1. عمر گذشت، وز رخش سیر نشد نظاره‌ام

2. حسرت او نمی‌رود از دل پاره پاره‌ام

3. مردم و از دلم نرفت آرزوی جمال او

4. وه که ز مرگ هم نشد در ره عشق چاره‌ام

5. آن که به تیغ امتحان ریخت به خاک خون من

6. کاش برای سوختن زنده کند دوباره‌ام

7. خاک رهی گزیده‌ام، تا چه بزاید آسمان

8. جیب مهی گرفته‌ام، تا چه کند ستاره‌ام

9. غنچهٔ نوش‌خند او سخت به یک تبسمم

10. نرگس نیم مست او کشت به یک اشاره‌ام

11. آن که ندیده حسرتی در همه عمر خویشتن

12. کی به شمار آورد حسرت بیشماره‌ام

13. من که فروغی از فلک باج هنر گرفته‌ام

14. بر سر کوی خواجه‌ای بندهٔ هیچ کاره‌ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عیب شیرین دهنان نیست که خون می‌ریزند
* جرم صاحب نظرانست که دل می‌بندند
شعر کامل
سعدی
* من خراباتیم و عاشق و دیوانه و مست
* بیشتر زین چه حکایت بکند غمازم
شعر کامل
سعدی
* ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید
* هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست
شعر کامل
حافظ