فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 79

1. پیام باد بهار از وصال جانان است

2. بیار باده که هنگام مستی جان است

3. قدم به کوچهٔ دیوانگی بزن چندی

4. که عقل بر سر بازار عشق حیران است

5. وجود آدمی از عشق می‌رسد به کمال

6. گر این کمال نیابی، کمال نقصان است

7. بقای عاشق صادق ز لعل معشوق است

8. حیات خضر پیمبر ز آب حیوان است

9. به راستی همه کس قدر وصل کی داند

10. مگر کسی که به محنت‌سرای هجران است

11. پسند خاطر مشکل پسند جانان نیست

12. وگر نه جان گران‌مایه دادن آسان است

13. عجب مدار که در عین درد خاموشم

14. که در دیار پری‌چهره محص درمان است

15. چراغ چشم من آن روی مجلس افروز است

16. طناب عمر من آن موی عنبر افشان است

17. به یاد کاکل پرتاب و زلف پر چینش

18. دل من است که هم جمع و هم پریشان است

19. مهی که راز من از پرده آشکارا کرد

20. هنوز صورت او زیر پرده پنهان است

21. مه صفر ز برای همین مظفر شد

22. که ماه عید همایون شاه ایران است

23. ابوالمظفر منصور ناصرالدین شاه

24. که زیر رایت او آفتاب تابان است

25. طلوع صبح جمالش فروغ آفاق است

26. بساط مجلس عیدش نشاط دوران است

27. فروغی از غزل عید شاه شادی کن

28. که شادکامی شاعر ز عید سلطان است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز
* زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست
شعر کامل
حافظ
* به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
* که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
شعر کامل
حافظ
* پیر گردیدی و کشت املت زرد نشد
* بوی کافور شنیدی و دلت سرد نشد
شعر کامل
صائب تبریزی