شمارهٔ 208
1. عجب قیدیست عشق سخت بنیاد
2. مبادا گردنی زین قید، آزاد
3. همین دانم که کارم رفته از دست
4. نمیدانم که کارم با که افتاد
5. ز غم مردم، که چون من کشته گردم
6. که خواهد خواست عذر تیغ جلاد؟
7. ز بس ویرانهجویی، بعد مردن
8. ز خاکم خانه نتوان کرد بنیاد
9. نهد در سینه، دل بر پای غم، رو
10. شناسد صید آنجا قدر صیاد
11. مرا گر خانه ویران کرد، شاید
12. که گردد آسمان را خانهآباد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده