شمارهٔ 252
1. مرا هر قطرهای کز دیده در دامن فرو ریزد
2. شود چشمی و خون بر حال چشم من فرو ریزد
3. ز مهر عارض مهتاب سیمایت عجب نبود
4. اگر پیراهن من چون کتان از تن فرو ریزد
5. به یاد عارضت چون گریهام بر دیده زور آرد
6. به جای آب، مهر و ماه در دامن فرو ریزد
7. ز تاب عارض خورشیدرویان، مردم چشمم
8. به جای اشک خونین، اخگر از دامن فرو ریزد
9. بهارست و به طرف بوستان از تاب دل قدسی
10. برآری گر نفس، برگ گل و سوسن فرو ریزد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده