قدسی مشهدی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 459

1. چون سراپا همه را هست به سوداش سری

2. صد کمروار سرین بسته به موی کمری

3. یا خیال رخ خود را پی دلها بفرست

4. یا چو آیینه به روی همه بگشای دری

5. عیش ما خوش که درین باغ تسلی شده‌ایم

6. چون گل و لاله به چاک دل و داغ جگری

7. من هم امید به شمشیر تو دارم، تا کی

8. همچو مرهم کشم آزار ز زخم دگری؟

9. کمرش برده دلم را ز میان رخ و زلف

10. موی زلف و مژه داغند ز موی کمری

11. نفسم سوخته چون لاله به دل، گریه کجاست

12. که ضرورست لب خشک مرا، چشم تری

13. منشین بی نفس گرم، که در مزرع عشق

14. کام صد خرمن امید برآرد شرری

15. رفت چون نرگسم ایام به کوری که مرا

16. مدت عمر نیرزید به مد نظری

17. لای خم را چو قدح جمع کنم در ته چشم

18. که خبر می‌دهد این صندلم از دردسری

19. کرده‌ام خاک دو عالم به سر خویش و هنوز

20. ننشسته‌ست غبارم به دل رهگذری

21. خار آن بادیه در دیده من باد تمام

22. که ز شوق کف پایی نخلد در جگری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گهی زلفش پریشان می‌کند یک دشت سنبل را
* گهی رخسارش آتش می‌زند یک باغ نسرین را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* چون سرو اگر چنانکه سرافرازیت هواست
* چون نی بقصد بی سر و پایان کمر مبند
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* ز خاکیم و باید شدن زیر خاک
* همه جای ترسست و تیمار و باک
شعر کامل
فردوسی